«سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» (Evidence Based Policymaking) یکی از عبارتهای پرتکرار در رسانهها و پستهای شبکههای اجتماعی است که دغدغه پرداختن به مشکلات جامعه را دارند. این اصطلاح اغلب بیانگر یک وضعیت آرمانی است: به ازای هر چالشی که در جامعه وجود دارد شواهد زیادی وجود دارد که باید یک سیاست مناسب جدید برای حل آن وضع شود. اما سیاستگذاران تصمیم گیر با بی توجهی و تنگ نظری تمایلی به توجه به شواهد موجود ندارند و در نتیجه تغییر در سیاست شکل نمی گیرد یا سیاست مناسبی انتخاب نمی شود. در مطالعات سیاستگذاری این برداشت به چالش کشیده شده است تا جایی که اگر کسی فکر کند «سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» حقیقتا امکانپذیر است، فردی سادهلوح بیش نیست. این مطالعات متذکر می شوند که دلیل خوش باوری به اصل سیاستگذاری مبتنی بر شواهد ناشی از «شفاف نبودن مفهوم سیاستگذاری مبتنی بر شواهد» و همچنین «عدم آگاهی از فرآیند سیاستگذاری» است.
1.“سیاستگذاری مبتنی بر شواهد” یک باور ایدهآل است
سیاستگذاری مبتنی بر شواهد بر پایه تصمیم گیری بر اساس مدل «عقلانیت کامل» است. سیاستگذاران در عمل به دلیل مواجه با محدودیت زمانی، اطلاعاتی و فنی با «عقلانیت محدود» مواجه هستند. به عنوان مثال، سیاستگذاران توانایی جمعآوری و تحلیل تمام اطلاعات را ندارند، و در عوض از میانبرها و روشهای سریعی برای جمعآوری اطلاعات مورد نیاز خود استفاده میکنند. این امر موجب ایجاد سوگیری نسبت به منابع خاصی از اطلاعات را آشکار کند. سیاستگذاران فقط میتوانند به بخش کوچکی از موضوعاتی که مسئول آن هستند توجه کنند و لذا موضوعات خاصی را در اولویت قرار میدهند و بقیه موارد را نادیده میگیرند. در نتیجه در فرآیند سیاستگذاری شواهد در درجه دوم اهمیت قرار دارند و آنچه در ابتدا وجود دارد نحوه برداشت سیاستگذاران از مشکلات عمومی است. بنابراین ابتدا باید فهمید که حامیان یک سیاست چگونه با ایجاد یک چارچوب (framing) از مشکلات عمومی راه حل خاصی را برجسته می کنند و آن را به سیاستگذارانی که مسئول حل مشکلات هستند تلقین می کنند.
2.نحوه استفاده از شواهد یکسان نیست
علم سیاستگذاری نکات مهمی را در خصوص فرآیند سیاستگذاری متذکر میشود که نشان می دهد حسب شرایط نحوه استفاده از شاهد برای سیاستگذاری متفاوت است. بارزترین نمونه چهارچوب «تعادل گسسته» (Punctuated Equilibrium) است که از عقلانیت محدود برای شناسایی دورههای طولانی ثبات سیاست استفاده میکند که با دورههای ناگهانی و مهم بیثباتی و تغییر مختل میشوند. سیاستگذاران سالها برخی از شواهد را نادیده میگیرند، اما سپس به صورت ناگهانی و هیجان زده، به همان شواهد توجه میکنند. دلیل این موضوع ممکن است تغییر افراد سیاستگذار (مثلا پس از انتخابات) یا وقوع یک رویداد مهم باشد که باعث میشود تصمیم گیران توجه خود را به جای دیگری معطوف کنند.
همچنین مطالعات انتشار سیاستها از عقلانیت محدود برای شناسایی تصمیم گیری تقلیدی در شرایطی که فرصت یا امکان یادگیری وجود ندارد استفاده میکنند؛ یعنی اتخاد سیاستی که مثلا در یک کشور پیش از آن وجود نداشته اما در کشورهای دیگر موفق آمیز بوده است یا تصمیم به سیاستی که موضوع کاملا جدیدی که هیچ سابقه ای برای آن وجود ندارد. در چنین مواردی شواهد نقشی را اتخاذ شدن سیاست ایفا نمی کنند.
در مطالعات دیگر مانند «چارچوب ائتلاف حامی» (Advocacy Coalition Framework)، نبردی از ایدهها وجود دارد که در آن گروههای مختلف به دنبال جمعآوری و تفسیر شواهد به روشهای بسیار متفاوت هستند. سیاستگذاری مبتنی بر شواهد به معنای تفسیر غالب از جهان، رویدادهای اصلی آن و پیامدهای سیاستگذاری تا به امروز است.
برهمین اساس اتخاذ سیاست با دو چالش مهم مواجه است:
۱. سیاستگذاران با عدم قطعیت (کمبود اطلاعات)، ابهام (عدم اطمینان در مورد نحوه درک یک مشکل و راهحل آن) و تعارض (در مورد نحوه تفسیر اطلاعات و نتیجهگیری) مواجه هستند و باید تصمیمات مهمی در شرایط سخت بگیرند. آنها این کار را با استفاده از میانبرهای سیاستگذاری انجام میدهند که همان تکیه کردن بر منابع اطلاعاتی است که به آنها اعتماد دارند و تطابق دادن اطلاعات دریافتی با باورهای خودشان.
۲. تعداد بازیگران دخیل در فرایند سیاستگذاری پرشمار است. ممکن است ابتدا یک سیاستگذار واحد و کاملاً منطقی در قلب فرآیند سیاستگذاری مورد توجه باشد، اما بررسی دقیق تصویری پیچیده را نشان می دهد که در آن بازیگران متعدد در سطوح مختلف حکومت بر نحوه ارائه شواهد و نحوه سیاستگذاری تأثیر میگذارند.
در این شرایط، یک درخواست ساده از دولت برای انجام کاری بر اساس “شواهد” سادهلوحانه به نظر می رسد. به جای ابراز تاسف از ضعیف بودن سیاستگذاری مبتنی بر شواهد، باید درک بهتری از نقش و کاربرد شواهد شکل بگیرد تا رابطه بین اطلاعات و سیاست روشن تر شود. درک این موضوع هم برای پژوهشگرانی که تجزیه و تحلیل سیاستهای اتخاد شده را دنبال می کنند و هم افرادی که در تلاش برای اثرگذارگذاشتن بر سیاست های آتی هستند حیاتی است.