مجموعه مطالب تحلیل سیاست (1)
تحلیل سیاست به شناسایی مشکلات عمومی و راه حل های مورد نیاز می پردازد. عمده تحلیلگران هم فعالیتشان را به این دو مرحله محدود می کنند. برای راهنمایی تحلیلگران روش های زیادی تدوین شده تا مراحل تحلیل سیاست را به صورت روشمند انجام دهند. تحلیلگران می آموزند که مشکلات را به چه شکل تعریف کنند، راه حل های منطقی خود را چگونه برآورد کنند و چگونه منطبق بر شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه راه حل را به بازیگران سیاسی ارائه نمایند. در این میان روش هزینه-منفعت به عنوان یکی از ابزارهای تحلیل سیاست کلاسیک رواج زیادی دارد. اما آیا تحلیل سیاست را می توان به صورت ماشینی و محاسبات ریاضی انجام داد؟
در آموزش تحلیلگران تاکید می شود که عمل ارزیابی را باید یک «هنر» بدانند:
الف- زیرا تحلیل سیاست همزمان باید دو انتظار متفاوت مخاطب را برآورده کند: هم به لحاظ فنی مقبول باشد و هم به لحاظ سیاسی مشروعیت لازم را داشته باشد. راه حلی که ارائه می شود باید مطابق انتظار به اجرا در بیاید و آنقدر هم اهمیت داشته باشد که نظر بازیگران سیاسی کلیدی را به خود جلب کند.
ب- تحلیلگر باید بتواند مسائل پیچیده را در قالب یک گزارش جمع بندی شده مختصر مفید ساده سازی کند. دانش تحلیل سیاست سرشار از روش های علمی و مفاهیم تخصصی است تا تحلیلگران بتوانند کارآمدی راه حل خود را نشان دهند.
اما امروزه ادبیات نوین تحلیل سیاست دربردارنده سبک های متفاوتی از تحلیل سیاست است که تحلیلگر می تواند میان آنها یکی را برگزیند. سبک های تحلیل با توجه به پیش زمینه موضوع سیاست و بار سیاسی متفاوت هستند. این سبک ها و دیگر تغییراتی که در فرایند تحلیل سیاست رقم خورده در کتاب ها و مقالات تخصصی تا حدودی بیان می شوند. اما تصور رایج همچنان این است که تحلیلگر باید بتواند در قبال یک مساله پیچیده یک پیام ساده را به بازیگران قدرتمند منتقل کند، به طوری که بازیگران مجاب شوند از راهنمایی های تحلیلگر تبعیت کنند. در چنین نگاهی پیچیدگی حاکم بر محیط سیاسی و پیچدگی های اتخاذ سیاست از قلم می افتد.
دلیل این کم توجهی را می توان بر اساس نگاه هارولد لاسول به شکاف موجود بین دو بعد علوم سیاستی دانست:
دانش تحلیل، به مثابه بیان مشکل موجود و راه حل مورد نیاز
دانش تحلیل، به مثابه داشتن شناخت کافی از محیط سیاستگذاری و فرایند سیاستگذاری (در هر کشور)
لاسول اعتقاد دارد که انجام دادن تحلیل سیاست برای حل مشکلات عمومی جامعه ارزشمند است. اما همزمان به مطالعه چگونگی تحلیل سیاست هم نیاز داریم تا بتوانیم تحلیل های ارائه شده را راستی آزمایی کنیم. اما تلاش لاسول نتیجه معکوسی در پی داشته که تنها باعث شکل گیری یک دانش شدیداً تخصصی در حوزه تحلیل سیاست شده است. پژوهشگران برای شناخت این دانش می بایست زمان و انرژی زیادی را صرف آن نمایند. علی رغم اینکه به طور مرتب نوشته های زیادی برای روشن تر کردن این موضوع منتشر می شوند، اما تنها توانایی ارائه تصویری سطحی از آن را دارند یا مخاطبان خود را با هجمه ای از اطلاعات سردرگم می کنند و در نهایت خواننده به درستی متوجه محتوای این نظریات نمی شود.
واقعیت این است که تحلیلگران نه وقت و نه اشتیاق لازم را دارند تا به مطالعه عمیق مسائل تحلیل سیاست بپردازند. دانشجویان هم تجریح می دهند به جای آنکه زمان زیادی از وقت خود را صرف مطالعه ادبیات سرشار از مفاهیم تخصصی پیچیده بکنند (در آخر هم ندانند که چه چیزی دستگیرشان می شود) ترجیح می دهند مستقیم به سراغ یادگیری ابزار تحلیل سیاست بروند. چرا که برای فراگرفتن ابزارها، آموزش های گام به گام و شفافی وجود دارد که به سهولت قابل یادگیری است. در فراگیری ابزارهای سیاست تلویحاً به مسائل سیاسی و فرایند سیاستگذاری اشاره می شود اما تأکید اصلی بر روش های انجام کار و فنون مورد نیاز مانند روش هزینه-منفعت است. متاسفانه این کار باعث می شود تا موضوعاتی نظیر قدرت، روان شناسی بازیگران، پیچدگی و حتی خود تغییر سیاست بی اهمیت جلوه کند.
در مقابل اگر دانش تحلیل سیاست به درستی ارائه شود، به پژوهشگران کمک می کند تا دانش خود را با بهره گیری از علوم دیگر توسعه دهند و شناخت بهتری از جایگاه و کارکردی که در جامعه دارند بدست آورند. دانشجویان برای یادگیری تحلیل سیاست می توانند همچنان روش تحلیل سیاست کلاسیک (معروف به روش تحلیل پنج مرحله ای) را بکار بگیرند؛ به شرط آنکه توجه داشته باشند که مشکلات عمومی ریشه در مسائل چند بعدی دارد و می بایست وسعت دامنه موضوعات را در تحلیل هایشان تا حد امکان لحاظ نمایند.