ویژگی تصمیم گیری در سیاستگذاری: سیاستگذاری به منزله یک هنر واقعی

تصمیم گیری ها همیشه «مثبت» نیستند تا شاهد تغییر مهمی باشیم و یک پدیده جدیدی ظهور کند. در سیاستگذاری اغلب شاهد تصمیمات منفی هستیم که باعث می شوند تصمیمات قبلی همچنان پابرجا بمانند. یکی از دلایل تعدد تصمیمات منفی در برابر تصمیمات مثبت، الزامات تصمیمات مثبت است: توافق های قبلی، قوانین، نهادها و مقررات با تغییرات اساسی مواجه می شوند. به ندرت تصمیمات مثبت به صورت تغییرات حاشیه ای یا تدریجی ظاهر می شوند.

بازیگران سیاسی دخیل در مرحله تصمیم گیری محدودتر از بازیگران فعال در دیگر مراحل سیاستگذاری هستند. تنها بازیگران دارای مشروعیت قانونی لازم تصمیم گیری می کنند. حتی تصمیم گیری در زمان اتخاذ سیاست با تصمیاتی که در حین اجرای سیاست ها و ارزیابی انجام می شود تفاوت دارد. هرچند در تمامی این مراحل نوعی تصمیم گیری رقم می خورد، اما تنها در هنگام اتخاذ سیاست است که کار تصمیم گیری به صورت متمرکز انجام می شود. به طور کلی ویژگی مرحله تصمیم گیری سیاست برابر است با:

  1. سیاستگذاران یک یا چند سیاست پیشنهادی را جهت انتخاب و تصمیم گیری در اختیار دارند.
  2. سیاستگذاران در زمان اتخاذ سیاست به طور ضمنی از چندین معیار مشخص برای تصمیم گیری پیروی می کنند.
  3. سیاستگذاران زمان قابل توجهی را به انجام مقایسه سیاست های پیشنهادی و و رده بندی کردنشان اختصاص می دهند (غیررسمی و تنها بر اساس معیارهای سیاستگذاران)
  4. سیاستگذاران قلمرو یک سیاست پیشنهادی را به طور واضح و شفاف مشخص می کنند به نحوی که در آینده قابلیت اجرا داشته باشد.

اما تصمیم گیری سیاست تحت شعاع عوامل مختلفی قرار دارد به طوری که در هر یک از موضوعات منابع، سیاستگذاران دخیل و سازمان مروبطه تفاوت می کند. هریک از سیاستگذاران در دانش، پیش زمینه و ارزش ها از یکدیگر تمایز دارند که باعث می شود رویکرد و ملاک های خاص خود را در هنگام تصمیم گیری اعمال کنند. از همین جهت نمی توان به راحتی خروجی تصمیماتی را که قرار است اتخاذ شود پیش‌بینی کرد. از طرفی هم در بسیاری از کشورها تصمیم گیری فاقد شفافیت لازم انجام می شود؛ تصمیم گیری با درجه ای از فساد و تضاد منافع همراه است. لذا تلاش هایی که افراد دلسوز برای پیاده سازی یک فرایند تصمیم گیری نظام مند و مبتنی بر شواهد انجام می دهند با مقاومت جدی مواجه می شود.

برداشت عمومی از مرحله تصمیم گیری سیاست این است که سیاستگذاری امری صرفاً سیاسی است: بازیگرانی مجاز به دخالت هستند که دارای مشروعیت قانونی (سیاسی) باشند. هرچند که تصمیم گیری سیاست را می توان سیاسی در نظر گرفت، زیرا تصمیمات اتخاذ شده بازندگان و برندگانی را ایجاد می کند. اما بعد سیاسی تصمیم گیری تمام ماجرا نیست. آگاهی از اینکه اهداف از پیش تعیین شده با سیاست پیشنهادی محقق می شوند یا آگاهی از اینکه پیامد بلند مدت سیاست در آینده چگونه خواهد بود، نیاز به دانش و تحلیل تخصصی دارد. به همین دلیل بعد فنی و تخصصی تصمیم گیری بر بعد سیاسی آن غلبه می کند.

از طرفی هم هرچند بازیگران کلیدی در زمان تصمیم گیری را همان نخبگان دولتی تشکیل می دهند اما با توجه به موضوع سیاست ممکن است اهمیت نقش این افراد تغییر کند: مثلاً سیاست می تواند قانون، مقررات یا دستورالعمل باشد که پیش نیاز فهم آن و دامنه اثر گذاری اش به کلی متفاوت است. در این صورت تصمیم گیری می تواند تنها جمع بندی‌ای از تصمیمات گذشته مدیران دولتی باشد. حتی پیش می آید که سیاستگذاران از مدیران دولتی بخواهند دیدگاهشان را در خصوص سیاست های پیشنهادی ارائه کنند. در این صورت باز نقش مدیران دولتی بر بازیگران تصمیم گیرنده غلبه می کند.

بعد دیگری که در مرحله تصمیم گیری می تواند اثر داشته باشد وضعیت سازمان یافتگی سیاست است. توجه به این نکته اهمیت دارد که تمامی سیاست های اتخاذ شده در نهایت باید توسط (حداقل) یکی از کارگزاران دولتی اجرا شود. بسته به اینکه کدام کارگزار در این مساله دخیل باشد، سازمان مربوطه دارای درجه ای از قدرت دخالت و اعمال نظر در قبال سیاست پیشنهاد شده است.

پس در نهایت مرحله تصمیم گیری تحت شعاع سه بعد سیاسی، فنی و سازمانی است. حاکم بودن این ملاحضات مرحله اتخاذ سیاست ها را منحصر به فرد می کند. تصمیم گیری های در قبال سیاست عمومی با تصمیم گیری های انجام شده در بخش خصوصی که تنها کسب سود بیشتر را دنبال می کنند تفاوت فاحشی دارد. مهارت بازیگران سیاسی در توجه به ابعاد سه گانه ارتباط مستقیمی با کیفیت تصمیم گیری و اثربخشی سیاست ها دارد. این موضوع به ما یادآوری می کند که سیاستگذاری یک هنر است!

 

برگرفته از رامش، هولت، هو و فریتزن