نظریه تعادل گسسته

Punctuated Equilibrium Theory

سیاست های اتخاذ شده می توانند مدت های طولانی ثابت باقی بمانند اما از درون در حال فروپاشی و نزدیک شدن به وضعیت بی ثباتی باشند. سیاست های زیادی را می توانیم مشاهده کنیم که در بلند مدت ثابت هستند و تغییری را تجربه نمی کنند. ممکن است تغییرات انجام شده در خصوص بعضی از موضوعات طی چندین دهه به میزان حداقل ممکن باشد، اما ناگهان با تغییرات شدیدی مواجه شود و مسیر جدیدی برایشان در نظر گفته شود. باوم گارتنر و جونز (Baumgartner & Jones) نظریه تعادل گسسته را  بدین منظور ارائه کردند که بتوانند دلایل ثابت بودن سیاست را در بازه های زمانی طولانی و وقوع تحولات ناگهانی را بعد از ثبات طولانی توضیح دهند.

محور بحث آن ها تشکیل شده است از:

عقلانیت محدود: سیاستگذاران نمی توانند به همه مشکلات توجه کنند و به جستجوی تمامی راهکارهای ممکن می پردازند. به ویژه دولتمردان از جمله کسانی هستند که تنها به تعداد بسیار محدودی از مشکلات موجود رسیدگی می کنند. آنها نسبت به غالب موضوعات بی توجه هستند و تنها تعداد انگشت شماری از مشکلات را جهت تصمیم گیری گزینش می کنند.

بی توجهی یا تأکید بیش از حد نسبت به مشکلات: سیاستگذاران معمولاً یا توجهی به مشکلات نمی کنند یا یک موضوع را انتخاب کرده و بیش از حد مورد تأکید قرار می دهند. بی توجهی به مشکلات علت اصلی ثبات سیاست ها در بلند مدت است. بهای زیادی بخشیدن به موضوعات باعث می شود تا زمینه برای تغییر اساسی در سیاست فعلی محیا شود و جهت گیری جدیدی را برای تحقق اهداف در نظر بگیرند.

انحصار سیاست: بعضی از گروه ها از برداشت یکسان نسبت به موضوعات نفع می برند. تصویری که از یک موضوع در ذهن افراد ایجاد می شود می تواند مطابق خواسته عده ای باشد. اگر تلاش زیادی برای ایجاد یک نگرش خاص به موضوع انجام شود به طوری که حالت دیگری را نتوان مجسم کرد، آنگاه نوعی انحصار سیاست رخ می دهد. یعنی شهروندان برداشت یکسانی از عوامل سازنده مشکل، وضعیت فعلی و اقداماتی که باید به عنوان راه حل در قالب سیاست انجام شوند خواهند داشت. گاهی این برداشت ها چنان تبدیل به ملکه ذهن افراد می شود که فکر می کنند دیدگاه آنها حقیقت مسلم است و هیچ حالت دیگری ممکن نیست.

تلاش برای یافتن مخاطبان جدید: بازیگران رقیب برای آنکه بتوانند دیدگاه خود را در خصوص مشکل ارایه کنند، نیازمند توجه مخاطبان دارند. اما اگر انحصار سیاست شکل گرفته باشد، شکستن انحصار در ذهن شهروندان به سختی ممکن است. به ویژه اگر برداشت عمومی از مشکل یکسان و بسیار قوی باشد. پس گروه های رقیب تلاش می کنند سراغ مخاطبانی بروند که نسبت به مشکل از آگاهی کمتری برخوردارند یا بنا به دلایلی با دیدگاه موجود از مشکل موافق نبوده اند. اصطلاحاً می گویند بازیگران رقیب مخاطبان جدید را از گوشه کناره ها گردهم می آورند.

 

مطالعه موردی هسته ای آمریکا

پژوهش باوم گارتنر و جونز تحت عنوان "دستورکار و بی ثباتی" (1993) از مطالعه موردی برای بررسی این مطالب فوق در نظام سیاسی آمریکا استفاده می کنند. مسأله مورد مطالعه آنها، سیاست های هسته ای آمریکا است. سیاست هسته ای برای مدت طویلی ثابت بود، بعد ناگهان کانون توجه قرار گرفت و دست آخر باز به عنوان مسأله خاتمه یافته یا حل شده به فراموشی سپرده شد.

بعد از جنگ جهانی دوم دولتمردان آمریکایی از سیاست های هسته ای به عنوان راه حال ایده آل برای حل کردن بسیاری از مشکلات اقتصادی یاد می کردند. آنها با تبلیغات شدید موفق شدند یک برداشت انحصاری مثبت را از سیاست هسته ای به شهروندان القا کنند. در نتیجه سیاست های هسته ای یک ثبات 20 ساله را تجربه کرد. در دهه 70 بعد از رخ دادن تحولات جهانی، فعالیت شدید حامیان محیط زیست و صاحب نظران دانشگاهی انحصار مثبت شکسته شد و چهره منفی از انرژی هسته ای ترسیم شد. مردم خواستار رسیدگی به موضوع و اتخاذ سیاست های جدید شدند. بعد از اعمال تغییراتی، رفته رفته از توجه عموم به مساله کاسته شد و دوره ثبات مجدداً شکل گرفت.

 

باوم گارتنر و جونز در پژوهش نوین خود در سال 2005 با عنوان "سیاست جلب توجه"  ویژگی های انتخاب شدن مشکلات را توسط سیاستگذاران از میان هزاران مشکل دیگر بررسی کردند. پژوهش ارزشمند آنها نزدیک 400 هزار برنامه  را شامل می شد که بازیگران متعدد تلاش می کردند به خورد سیاستگذاران بدهند. نتیجه مطالعه آنها نکات قابل تأملی را نشان داد: سیاستگذاران نمی خواهند به بعضی از مشکلات ورود پیدا کنند، زیرا دارای پیامدهای معنایی جدی یا محرک احساسات مذهبی است. سیاستگذاران نمی توانند به همه موضوعات توجه کنند، زیرا رسیدگی به حتی تعداد محدودی زمان و انرژی زیادی را از آنها می گیرد.

تنها زمانی که فشارها از بیرون (به وسیله عموم شهروندان، گروه های ذی نفع یا گروه های خاص) به سیاستگذارن زیاد شود تا در خصوص یک موضوع تصمیم گیری کنند، نقطه عطفی برای تغییر سیاست موجود محسوب می شود. در این حالت ممکن است دیدگاه هایی را که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته اند در تصمیم گیری لحاظ گردند. همچنین به اطلاعات موجود ممکن است نظر جدیدی افکنده شود و وزنه جدید به آنها داده شود. در مجموع، این اقدامات حتی می تواند سرآغاز مجادله های مجدد بین گروه های رقیب بر سر سیاست های آتی باشد.

 

ارائه یک مدل نظری برای مطالعه سیاست های عمومی

باوم گارتنر و جونز تلاش کردند نتیجه مشاهدات خود را به کل فرایند سیاستگذاری در باب موضوعات مختلف بسط بدهند تا یک قاعده کلی و قابل استفاده در پژوهش های سیاستگذرای حاصل شود. هرچند نظریه بدست آمده آنها حاصل پژوهش بر نظام سیاسی آمریکا است، اما مطالب بیان شده در میان غالب نظام های سیاسی مشترک است: تصمیم گیری بر اساس عقلانیت نسبی، انتخاب گزینشی موضوعات، وجود انحصار سیاست و تلاش برای یافتن مخاطبان جدید.

بر همین اساس می توان گفت که نظریه تعادل گسسته به ما کمک می کند تا دلیل ثابت ماندن سیاست های در مدت طولانی، وجود تغییرات ناگهانی شدید یا تغییرات اند و پرشمار برایمان قابل فهم باشد. همچنین با کمک این نظریه امکان جستجو برای یافتن پاسخ عینی یا الگوهای تکرار شونده در سیاستگذاری، احتمال دفعات وقوع آنها، ثبات و تغییر سیاست ها در کشورهای مختلف را بررسی کرد.