فرانسیس فوکویاما: ضعف آموزشی رشته سیاستگذاری عمومی
رشته سیاستگذاری عمومی نیازمند تغییر اساسی است!
شما خوانندگان عزیز را دعوت به مطالعه متن منتشر شده ای می کنم که آقای فوکویامای شهیر آن را منتشر کرده است و با اندکی تخلیص آن را ترجمه کرده ام. شاید برای شما جالب باشد که بدانید چنین شخصیت شناخته شده ای در حال حاضر توجه خود را از رشته روابط بین الملل به رشته سیاستگذاری عمومی معطوف کرده است و در حال حاضر در یکی از دانشگاه های برتر آمریکا در حال تحقیق و به قول خود بازسازی رشته سیاستگذاری عمومی است...
سلطه اقتصاد و روش های کمی
آموزش دانش سیاستگذاری عمومی در بیشتر دانشگاه های آمریکا مانند سایر رشته های علوم اجتمای با مشکل سلطه علوم اقتصادی مواجه است. بیشتر واحدهای درسی به آموزش روش های کمی می پردازند که برای تحلیل سیاست های عمومی لازم است: اندازه گیری های اقتصادی، تحلیل سود منفعت، تحلیل تصمیم گیری و روش آزمایش های رندمی که اخیراً رایج شده است. بیشتر مراکز آموزشی این موارد را محور تدریس خود قرار می دهند و کمتر به شناخت عمیق زیرشاخه های سیاست عمومی مانند سلامت، آموزش، امنیت، جرم یا سیاست های خارجی قرار می دهند. دانشجویانی که این واحد های درسی را می گذارنند برای تحلیل سیاست های عمومی آماده می شوند. آنها یاد می گیرند که داده را چگونه جمع آوری کنند، به روش های گوناگون تجزیه و تحلیل کنند و در نهایت توضیح بدهند که اثربخشی هر یک از سیاست های پیشنهادی چگونه است.
هیچ شکی نیست که این مهارت ها اهمیت زیادی دارند و باید بخشی از آموزش دانشجویان رشته سیاستگذاری عمومی را تشکیل بدهند. در دهه های گذشته یک انقلاب در خصوص استفاده از شواهد برای انتخاب سیاست های عمومی رخ داده است. محدودیت اکتفا کردن به نظرات هم حزبیان و گروه های متحد از بین رفته است. در عوض امکان پیش بینی آثار اتخاذ یک سیاست از طریق علم آمار محیا شده است. یعنی دقیقاً بیان می کند که سیاست X نتیجه Y را به همراه دارد یا مثلاً صرف میلیون ها دلار هزینه برای سیاست Z چندان اثر خاصی را ایجاد نکرده است.
مشکل کجا است؟
از طرفی استفاده از روش های کمی و تکیه کردن بر شواهد عینی در عصر دولت ترامپ یک ضرورت است، زیرا که هر روزه شاهد پیامدهای اسف بار اقداماتی هستیم که در ذهن ترامپ و همکارانش نتیجه دیگری تصور می شد. متخصصان سیاست های عمومی بیان می کنند که سیاست های عمومی چگونه باید باشند و الان در چه وضعی هستیم، ولی نمی توانند راه رسیدن به وضعیت مطلوب را به سیاستمداران یا شهروندان نشان دهند.
بنابراین روش تربیت کردن افرادی که بتوانند تغییرات مطلوب را ایجاد کنند باید متفاوت از افرادی باشد که تنها توانایی تحلیل سیاست های موجود را دارند. در آینده آموزش علم سیاستگذاری عمومی تحلیل سیاست های عمومی را در بر می گیرد، اما بخش کوچکی از مهارت هایی را تشکیل خواهد داد که دانشجویان و کارشناسان باید فرا بگیرند.
مهارت های لازم
اولین قسمت ازمجموعه مهارتهای ضروری، تعریف کردن مسأله است. در ابتدای امر باید پرسیده شود که سهام داران چه چیزی را به عنوان مشکل می بینند. سپس در خصوص پیش زمینه مسأله، فرهنگ موجود و سیستم سیاسی حاکم شناخت کافی را بدست آورد تا بتواند مشکل را به نحوی که قابل حل باشد تعریف کرد. مبنای کار باید درک صحیح از مشکل و شناخت تمامی ابعاد موضوع به صورت عینی باشد. این بدان معنی است که یک خواسته کلی برای تغییر سیاست های فعلی وجود دارد که می تواند نقطه شروعی برای شکل گرفتن ائتلاف افرادی باشد که یک خروجی متفاوت نسبت به وضع موجود را انتظار دارند.
دومین مجموعه مهارت به ارایه راه حل برای مشکل مرتبط می شود. تحلیلگران کلاسیک سیاست های عمومی در این بخش تاحدودی تجربه هایی را کسب کرده اند. باید داده های مربوطه جمع آوری شود تا ارایه نظریه برای حل مشکل میسر شود. سپس گزینه های مختلف در اختیار سهام داران قرار بگیرد تا مشکل مفروض خودشان را برطرف کنند.
سومین و شاید مهم ترینِ مهارتها در حوزه اجرا است. برای شروع کار باید اجباراً از تحلیل سهام داران شروع کرد: شناخت همه سهام دارانی که در حوزه سیاست های عمومی یک مشکل را می بینند. از منظر تحلیل قدرت ممکن است عده ای حامی یک سیاست جدید، مخالف تغییر یا خواهان حفظ وضع موجود باشند. پس می توان اعتلافی را تشکیل داد که موافقان یک سیاست در آن باهم همکاری کنند و در ادامه استراتژی هایی را برای توسعه ائتلاف ارایه نمود که منجر به برتری یافتن بر رقیبان شود. همچنین شناسایی منابع موجود برای حمایت از ائتلاف و توضیح دقیق اهداف برای سهام دارن نیز از جمله مهارت های لازم مجموعه سوم است. در نهایت اجرای آزمایشی و ارزیابی سیاست نیز باید انجام شود. انتظاری که از این مرحله می رود این است که یک روند مشخص برای اجرای آزمایشی راه حل ها، ارزیابی و انجام اصلاحات لازم از سوی مختصص سیاستگذاری تدبیر شود.
چارچوب پیشنهادی فوق یک روش 100 درصد علمی نیست، بلکه یک الگوی بدیهی است. تحلیل سهام داران یکی از اقداماتی است که همه سیاستمدران موفق از گذشته تاکنون انجام داده اند؛ چنانکه یکی از پایه های اساسی در علوم سیاسی افزایش قدرت در قالب تشکیل متحدین و غلبه بر رقبا است.
البته برای تسلط بر مهارت های یاد شده لازم است تا متخصص سیاستگذاری از پیش زمینه و مسائل فرهنگی حاکم شناخت لازم را داشته باشد، موضوعی که متأسفانه در حال حاضر در آموزش دروس سیاستگذاری از آن عفلت شده است.
فرانسیس فوکویاما
مرداد 1397