چرا نظریه؟

به قلم کریستوفر وایبله ( با تصرف و تخلیص)

ما از اصطلاح «نظریه» استفاده می کنیم تا جهان اطرافمان را بشناسیم و بتوانیم تصمیم گیری کنیم. در گذشته نظریه های کلاسیک ترکیبی برای توصیف، توضیح یا پیش‌بینی ارائه می شدند. نظریه های فرایند سیاستگذاری به لحاظ زمانی کاربردهای مختلفی را دنبال می کنند: گذشته (بعد از اجرای سیاست چه اتفاقی افتاد؟) زمان حال (توضیح دادن وضعیت فعلی سیاست ها) و آینده (پیش بینی پیامدهای اتخاذ سیاست). نظریه معمولاً موضوع مورد بحث را ساده می کند و به آن نظم می بخشد. نظریه از این طریق موضوع های پیچیده و به ظاهر نامفهوم را برایمان معنی دار و قابل فهم می کند.

نظریه از کلماتی تشکیل شده که پدیده های خاصی را در فرایند سیاستگذاری برجسته می کند. پدیده های برجسته شده یا خیلی مهم هستند یا بین موضوعات مختلف ارتباط معنا دار برقرار می کنند. به کلماتی که پدیده ها را برجسته می کنند «مفهوم» (Concept) می گوییم. مفهوم هم به کلمات ملموس و قابل مشاهده اطلاق می شود و هم به کلمات انتزاعی و ذهنی. از طرفی اندیشمندان علوم سیاسی زمان زیادی را صرف طراحی و اصلاح مفاهیم می کنند. با این کار می خواهند میان مفاهیم متخلف تفکیک قائل شوند: یعنی مفاهیم اساسی از مفاهیم کم اهمیت متمایز می شوند. از این طریق پژوهشگران با سهولت بیشتری نظریه را بررسی کنند. البته نظریه تنها از مفاهیم جداگانه ساخته نمی شود بلکه در ذیل یک نظریه ممکن است مفاهیم مختلفی به هم متصل شده باشند. برخورداری یک نظریه از مفاهیم متعدد به ما کمک می کند تا پویایی فرایند سیاستگذاری را بهتر درک کنیم. برای مطالعه مفاهیم نهفته در نظریه می توانیم به فرضیه ها، گزاره و انتظارات شرح داده شده رجوع کنیم.

اندیشمندان با کمک نظریه ها به نتایج کاربردی زیادی در مطالعه فرایند سیاستگذاری دست یافته اند. برای مثال می توان به یک تفاوت شاخص بین رشته مدیریت دولتی و سیاستگذاری عمومی توجه کرد: رشته مدیریت دولتی بر مدیریت سازمان ها و ارائه خدمات به شهروندان متمرکز است. اما رشته سیاستگذاری عمومی استراتژی های کلان استفاده شده برای تحت تأثیر قراردادن شهروندان را پیگیری می کند. نتیجه این کار هم به طراحی روایت های اغوا کننده، گفتمان های مخاطب پسند و سیاست هایی که قابلیت اجرایی داشته باشند ختم شده است. به عبارتی راهکارهایی برای شیوه حکومت داری موفق!

نظریه ها همچنین منابع دانش ما هستند. یعنی هرآنچه ما درباره یک موضوع مشخص می دانیم. برای مثال شاید ما ندانیم که چگونه داستان های جذاب برای مخاطبان تعریف کنیم تا آنها را همراه خودمان کنیم. اما دست کم می دانیم داستان ها از چه اجزایی تشکیل شده اند و چگونه باید آنها را تجزیه و تحلیل کنیم. ضمن اینکه این روش ها تماماً بر اساس مشاهدات علمی به دست آمده اند. به همین دلیل نظریه ها را نباید به شکل منفک شده از دنیای واقعی در نظر گرفت بلکه به طور مداوم تحت تأثیر دنیای واقعی پیرامون ما قرار دارند. نظریه ها به طور مداوم به صورت بهینه شده ارائه می شوند.

در خلال زمانیکه اندیشمندان نظریه ها را بر اساس نتایج پژوهش های تجربی می سنجند تا اصلاحات لازم را در آن انجام دهند ممکن است موقتاً بین فرایندها و نظریات سیاستگذاری اختلاف و اشکالاتی بوجود آید. البته این موضوع دلیلی برای کم اهمیت شدن نظریه ها نیست، زیرا این نظریه ها هستند که ما را از رخدادها و تعاملات انجام شده در دنیای واقعی به شیوه ای علمی آگاه می کنند. یک نمونه از موفقیت های نظریه ها را می توان در دانش مدیریت منابع مشترک (نظریه الینور اوستروم) مشاهده کرد که کمک حال خوبی برای طراحی و ارائه سیاست های عمومی است.

به طور کلی نظریه ها از اختلاف بین دیدگاه های موجود درباره فرایند سیاستگذاری شکل می گیرند. ما با گذشت زمان اعتمادمان به نظریه های مطرح شده درباره فرایند سیاستگذاری بیشتر می شود. برای مثال باووم گارتن و جونز با ارائه شواهد تجربی به ما گوشزد می کنند که الگوهای تغییر سیاست در گذشته به شیوه ای صرفاً تدریجی نبوده اند و گسست های مقطعی در آن نقش داشته اند. بنابراین دانشجویانی که در دهه 90 میلادی به مطالعه الگوهای تغییر سیاست می پرداختند تصوری دیگری از آنچه دانشجویان در سال 2020 می آموزند دارند.  

نظریه های متنوعی فرایند سیاستگذاری را تشریح می کنند. این تنوع به دلیل چند وجهی بودن فرایند سیاستگذاری و فرایند سیاستگذاری است. ما مجبوریم از نظریات مختلفی برای پرده برداشتن از چهره فرایند سیاستگذاری استفاده کنیم. از این طریق تغییرات فرایند سیاستگذاری در طول زمان نیز مشخص می شود. همچنین نظریات مختلف باورها و ارزش های محققان را نیز نشان می دهد. به همین دلیل گروه های مختلف دانشگاهی از نظریات مختلفی استفاده می کنند.

 

نظریه به عنوان یک لغت نامه اختصاصی

یکی از سختی های یادگرفتن هر نظریه آموختن لغت ها و ادبیات استفاده شده در نظریه است. از آنجایی که مفاهیم عنصر سازنده نظریه به حساب می آیند و هر اصل دربردارنده کلمات مخصوص به خود است دانشجویان مجبور هستند تا با این واژه ها شناخت پیدا کنند. این واژگان به دانشجویان کمک می کند تا از منظر جدیدی به موضوع بیاندیشند. اما جالب اینجاست که حتی سخت ترین نظریه ها هم از کلمات پیش پا افتاده و ساده استفاده می کنند و تنها بار معنایی جدیدی به آن کلمات می بخشند. نمونه بارز چنین واژگانی در «ائتلاف گروه حامی»، «ایده»، «رخدادهای متمرکز»، «شرایط اقدام»، «شیطان سازی» و «انتشار نوآوری» به چشم می آید.

ما با آموختن واژگان نظریه به صورت خودکار تحت تأثیرشان قرار می گیریم. ما به دیدگاه های جدیدی مسلط می شویم که به ما اجازه می دهد نکات جدید را درک کنیم که تا پیش از آن توجه ما را جلب نکرده اند. به همین دلیل بین ساخت نظریه و برداشت های ما یک رابطه دو سویه برقرار است: ما نظریه را می سازیم، نظریه هم دیدگاه ما را برساخته می کند. این رابطه متقابل دیدگاه ما را با اندیشه هایی غنی می کند که حاصل دسترنج اندیشمندان پیش از ما است. افرادی که پیش از ما موضوع را به صورت عمیق مطالعه کرده و نتایج تحقیقاتشان را در قالب نظریه به ما انتقال داده اند.

 

 

 

نظریه ها به عنوان ابزاری برای دیدن

ما به عنوان پژوهشگران علمی در مشاهدات خود دنیا را بر اساس برداشت های شخصی و تجربه ای که داریم مشاهده می کنیم. این کار لزوماً بی ارزش و اشتباه نیست: همین نوع خاص مشاهده نشان می دهد که ما چه کسی هستیم. ما بر اساس حالات و روحیه ای که داریم به دنیا می نگریم. مزیت اینکار برای ما انعکاس دادن باورهایمان است. اما با فراهم شدن نظریه ها ما این فرصت را می یابیم که به شیوه ای متفاوت دنیا را مشاهده کنیم و به تجربه های جدیدی دست بیابیم.

نظریه به عنوان تفکر انتقادی

نظریه های متعدد باعث پرورش تفکر انتقادی می شوند. درباره تفکر انتقادی تعاریف مختلف و تفسیرهای گوناگونی ارائه شده است. به طور نمونه می توانیم به دیدگاه کارول وِید (Carole Wade) اشاره کنیم. وید توضیح می دهد که چگونه استفاده از نظریه های مختلف برای مطالعه موضوع درک ما را ارتقا شایانی می بخشد. خلاصه آن در جدول ذیل قابل ذکر شده است که نشان دهنده ارتباط بین تفکر انتقادی و استفاده از نظریه های مختلف است. درک بهتر، تحمل پذیری بیشتر و پرهیز از ساده سازی بیش از حد نتایج استفاده از نظریه است.

جدول ارتباط تفکر انقادی با استفاده از نظریه های متعدد

روش های به کار گیری تفکر انتقادی

فواید استفاده از نظریه های مختلف

  1. سوالات زیادی بپرسیم و با چشمان باز موضوع را نگاه کنیم

از دیدگاه های مختلفی موضوع را نگاه می کنیم که منجر به سوالات متعددی می شود.

  1. تعریف واژگان

توجه به مفاهیم پیدا می کنیم که نیازمند شرح معنایشان هستیم.

  1. بررسی شواهد

ما را به سوالاتی می رساند که بهترین رویکرد برای شرح، توصیف و پیش بینی کدام است.

  1. بررسی گمانه زنی ها و خطاهای شناختی

سوالاتی در ذهن ما نقش می گیرد که کدام گمانه زنی ها به صورت عینی یا ذهنی وجود دارند. حواسمان به احتمال خطای شناختی جلب می شود.

  1. ممانعت از نتیجه گیری های احساسی

متوجه می شویم که یک نتیجه گیری را به دفعات بیشتر و در شرایط مختلفی باید بررسی کنیم

  1. پرهیز از ساده انگاری بیش از حد

ما را از خطر بیش از حد ساده کردن موضوع در امان نگه می دارد و متوجه محدودیت های موجود می شویم.

  1. احتمال تفسیرهای متفاوت را هم می دهیم.

ما به شیوه های مختلف به موضوع نگاه می کنیم و تقسیرهای مختلف را نتیجه گیری می کنیم.

  1. مواجه بهتر با عدم قطعیت

فروتنی بیشتری در روحیه خود احساس می کنیم

 

 

خوب حالا چگونه نظریه ها را بخوانیم؟

سختی یادگیری و بکار گرفتن نظریه ها نشان دهنده سطح انتزاع، دایره لغت ها و پیچدگی موجود در هر نظریه است. برای اینکه اندکی از سختی مطالعه و درک نظریه برای ما کاسته شود می توانیم بر اساس یک دستورالعمل کاربردی با هشت پرسش ساده پیش برویم:

 

پرسش اول: دامنه موضوع چقدر است؟

منظور از دامنه نوع سوالات و اهدافی است که نظریه می خواهد به آن پاسخ دهد. دامنه از پدیده یا شرایطی صحبت می کند که باعث می شوند احتمال استفاده از یک نظریه خاص افزایش یابد. به طور مثال در صورتی که موضوع مورد مطالعه به بخشی از فعالیت های حکومت در زمینه تصمیم گیری می پردازد، در این صورت بیش از همه نظریه دستورکار مناسب پژوهش می شود. از طرفی هم ما باید توجه داشته باشیم که کدام موضوعات و شرایط خارج از دامنه قرار می گیرند. در این صورت چه اتفاقی می افتد؟

 

پرسش دوم: چه دلایل و کمبودهایی منجر به شکل گیری نظریه شده اند؟

همه نظریه ها ریشه در دانش گذشته دارند. نواقص و کمبودهای علمی درباره فرایند سیاستگذاری منتهی به ارائه نظریه های فعلی شده اند. بنابراین ما برای اینکه درک بهتری از نظریه داشته باشیم باید به منابع الهام و بنیادهای سازنده نظریه توجه کنیم. کدام عامل ها نظریه مورد نظر را شکل داده اند؟ پاسخ این پرسش کمک می کند تا ریشه های تاریخی موضوع مورد مطالعه را به ادبیات کلی نظریه گره بزنیم. همچنین ما می دانیم که چه انتظاری از نظریه داشته باشیم.

 

پرسش سوم: نظریه دارای چه پیش فرض هایی است؟

تمامی نظریه ها برای خود ملسم های تغییر ناپذیری دارند. به همین علت نظریه بخشی از دنیا را به عنوان از پیش ساخته شده و تغییر ناپذیر جلوه می دهند. اینکار باعث می شود که توجه ما از بخشی از موضوع به بخش های دیگری تغییر کند. برای مثال بعضی از نظریه ها به شرایط کاربردی تصمیم گیری می پردازند. در مقابل بعضی از نظریه ها ساختار را مورد توجه قرار می دهند که چگونه بر رفتار شهروندان تأثیر می گذارد. از طرفی نظریه های مبتنی بر کارگزار فعالیت انفرادی افراد یا نهاد ها را مطالعه می کند. بعضی از نظریه ها به روحیات انسان و عومال انگیزشی اش بپردازند. نظریه ممکن است به بررسی عوامل محرک جامعه یا منابع قدرت بپردازد که نمونه های بارزش سازمان ها، رفتارهای جمعی، گفتمان و پیش زمینه ها هستند.

 

پرسش چهارم: مهم ترین مفاهیم نظریه کدامند؟

نظریه ها از مفاهیم و تعاریف خاصی شکل می گیرند. زمان شناسایی مفاهیم باید از خود بپرسیم که آیا این مفاهیم دربرگیرنده ویژگی های اصلی یک پدیده هستند؟ آیا یک پدیده به طور واضح از سایر پدیده ها متمایز می شود؟ آیا منجر به شکل گیری یک دانش مشترک می شوند که امکان اندازه گیری فراهم شود و مشاهدات ما تکرار پذیر شوند؟

 

پرسش پنجم: ارتباط بین مفاهیم مهم نظریه به چه شکل است؟

تمام نظریه ها مفاهیم مختلفی را به هم پیوند می زند و یک رابطه مشخص بین مفاهیم شکل می گیرد. اصطلاحاً به این رابطه ها «روابط علی» می گویند. برای نشان دادن روابط می توان از جدول 2*2 استفاده کرد یا رابطه را به صورت تشریحی بیان کرد. روابط علی ممکن است در میان پیش فرض ها، ادعا ها، انتظارات یا مفاهیم بیان شده باشند. یکی از نکات قابل توجه روابط حاکم توجه کردن به ارتباطات پیوسته و بدون وقفه موجود در فرایند سیاستگذاری است. آنچه که به آن حلقه های بازخود (Feedback Loops) می گوییم به ما یادآوری می کند که فرایند سیاستگذاری نه شروع مشخصی دارد و نه پایان قطعی. فرایند سیاستگذاری مدام در اثر ارتباط بین اجزا و مفاهیم مختلفی در جریان است. البته نظریه ها برای روشن کردن موضوع به یک خروجی مهم (یک برونداد) در فرایند سیاستگذاری توجه می کنند. به طور مثال اگر نظریه به «تغییر سیاست» به عنوان خروجی فرایند سیاستگذاری می پردازد، آنگاه شرایط و عواملی که تغییر سیاست را رقم زده اند را برای مواقع آتی مطالعه می کنند.

 

پرسش ششم: کدام شواهد تجربی از نظریه حمایت می کنند؟

تمامی نظریه ها برای درک فرایند سیاستگذاری موضوعات پر اهمیت و مطرح شده را به شیوه ای خاص مورد مطالعه قرار می دهند. ما باید از خود بپرسیم که نظریه در عمل چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟ کدام شواهد تجربی ادعا و استدلال نظریه را تأیید می کنند؟ چه دانش جدیدی از زمانی که نظریه توسط مبتکرش پیشنهاد شده و توسط محققان مورد استفاده قرار گرفته به بار نشسته است؟ یا کمی انتقادی تر می توانیم بپرسیم که روش های مورد استفاده در نظریه عمدتاً کدام موارد بوده اند و کیفیت پژوهش در چه سطحی است. در نهایت چگونه نظریه پس از مورد محک قرار گرفتن با نظریه های تجربی اصلاح شده است؟ و آیا با مشاهدات بدست آمده متناسب سازی شده است؟

 

پرسش هفتم: نظریه با چه کمبودهایی مواجه است؟

کدام ایده ها در آینده نظریه را جهت می دهند؟ هیچ نظریه ای وجود ندارد که بدون نقص باشد و دچار چالش نشده باشد. در حقیقت نظریه های زنده به انتقادات و محدودیت هایی که با آن مواجه هستند واکنش نشان می دهند. به این شکل تحقیقات جدید شروع می شود که منجر به اصلاح نظریه می گردد.

 

پرسش هشتم: نظریه در عمل چه فایده ای دارد؟

تمامی نظریه ها باید تا حدودی پرده از فرایند سیاستگذاری بردارند. البته این کار آنقدر دقیق نیست که به ما بگوید در هر زمان و هر شرایطی دقیقاً چه اتفاقی رخ می دهد یا انتظار چه نتیجه ای باید داشته باشیم. فایده استفاده نظریه شامل فهم بهتر و نظم بخشیدن به فرایند پیچیده سیاستگذاری است. ما متوجه می شویم که چه الگوها و عواملی به تغییر سیاست منجر می شود؛ کدام روش ها در اعمال نفوذ بر سیاست منتهی می شوند، چه استراتژی هایی در مرحله دستورکار مورد استفاده قرار می گیرند؛ استفاده از عناصری مانند اطلاعات جدید، علم و داستان پردازی چه تأثیری در جلب توجه مخاطبان و سیاست اتخاذ شده خواهند داشت.

و...

--------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

  • نویسنده این مقاله آقای کریستوفر وَیبلِه (Christopher M. Weible)، از شناخته شده ترین متفکران رشته سیاستگذاری عمومی است. ویبله در زمان زنده بودن آقای ساباتیه به صورت مشترک با ایشان کتاب فرایندهای سیاستگذاری (Theories of policy process) را منتشر کرد. با فوت ساباتیه ویبله نویسنده مسول محسوب می شود و مقالات متعددی را در این زمینه منتشر کرده است. امیدواریم در آینده نیز شاهد مقالاتی از وی باشیم که با هدف کمک به دانشجویان رشته سیاستگذاری منتشر می شوند.

 

  • از آقای دکتر یزدانی زازرانی که توجه مرا به این مقاله جذاب و خواندی جلب کردند صمیمانه تشکر می کنم.ضمناً شما را به خواندن مطالب ارزشمند ایشان دعوت می کنم:

http://mryazdani.blogfa.com 

https://www.instagram.com/dr.yazdani_zazerani/

 

 

  •